تعداد بازدید : 37820
تعداد نوشته ها : 43
تعداد نظرات : 14
نام:گمنامنام خانوادگی:آوارهمحل تولد:محراب عشقمحل صدور:دنیای فراموش شدگانشغل:شرکت نا امیدان در زندگیحکم:محکوم به زندگیجرم:محکوم به دنیا آمدنگروه خونی:نفت سیاهمدت محکومیت:حبس ابدآدرس:چهارراه بدبختی خیابان تنهایی کوچه غریب پلاک غم
عجب معامله ای است بین عاشق و معشوق
آدم عاشق دل را که بدهد ؛
لبهای سرخ حوای معشوق را به دست می آورد
در رسم و راه عاشقی
این وظیفه ی آدم است
که شانه هایش را نردبان صعود حوا کند
تا حوا برود بالا و بالاتر
برسد به درخت
برسد به سیب
وظیفه ی حوا ؛
چیدن سیب سرخ از درخت سبز زندگی است
اما
چیدن سیب بهانه است
حوا دلش برای خدا تنگ می شود
روی شانه های آدم می رود تا دستش را به دامن خدا برساند
اصلاً چیدن سیب بهانه است
عاشقی
یعنی نردبانی باشی
تا معشوق ، روی شانه هایت
برسد به خدا
گـلـه مـیـکـرد زِ مـجـنـون لـیـلـی کـه شـده رابـطـه مـان ایـمـیـلـی حــیــف ازان رابـطـة انـسـانـی کـه چـنین شـد کـه خـودت میدانی عـشــق وقـتـی بـشـود داتکـامی حـاصلـش نـیـسـت بـجـز نـاکـامـی نـازنـیـن خـورده مگـر گـرگ تورا؟ برده یا "داتکام" و"دات اُرگ" تورا؟ بــهــرت ایـمـیـل زدم پـیشـترک جـای "سابجکت" نـوشـتم بـه درک بـه درک گـر دل مـن غمگین استبـه درک رابـطـه گر خورده تَـرَک قـطـع آنـهم بـه جـهـنـم، بـه درک! آنـقـدر دلـخـور ازیـن ایـمـیـلـم کـه بـه ایـن رابـطـه هـم بـی مـیـلم مـرگ لـیـلی، نِت و مِت را ول کن هـمـه را جای "اوکِی" ، "کنسِل" کن OFF کـن کـامـپـیـوتـر را جـانـم یـار مـن بـاش و بـبـیـن مـن ON ام اگـرت حـرفـی و پـیـغـامـی هسـت روی کـاغـذ بـنـویـس بــا دسـت نــامـه یـک حـالـت دیـگـر دارد خـــط ِ تـو لـطـف ِ مـکـرر دارد خسته ازFont و زِFormat شدهام دلـخـور از گـردالـیِ @ شــدهام کرد "ریـپـلای" بـه لـیـلـی مـجـنـون که دلم هست ازین "سابجکت"خونبـاشـه فـردا تـلـفـن خـواهـم کـرد هرچه گفتی کـه بکن خـواهم کـرد زودتـر پـیـش تـو خـواهـم آمـد هی مـرتـب بـه تـو سر خـواهـم زد راسـت گـفتـی تـو عـزیـزم لـیـلـی دیــگر از مــن نــرسـد ایـمـیـلی نـامـه ای پـسـت نـمـودم بـهـرت بـه امـیـدی کـه سـرآیـد قـهـرت